logo

   آغاز ساخت دبیرستان شهید سید مصطفی بیزه موسوی در سالروز شهادتش


همزمان با ۱۷ بهمن ماه ۱۳۹۹ و در ۳۸مین سالروز شهادت شهید سید مصطفی بیزه موسوی، در روستای پاگ منطقه بزمان ایرانشهر، دبیرستان ۴ کلاسه شهید سید مصطفی بیزه موسوی با حمایت مالی حاج آقای حسینی و مؤسسه خیریه ماه تابان بنی هاشم ساخته می شود.

 

مقرر است دبیرستان ۴ کلاسه شهید بیزه موسوی به مساحت ۱۷۰ متر مربع در محوطه مدرسه قدیمی روستای پاگ در فاصله ۲۴۰ کیلومتری ایرانشهر و با سازه مدرن LSF انشاءالله ۲۱ اسفند ۱۳۹۹ مصادف با عید سعید مبعث رسول گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی ص. در مدت کمتر از ۳۵ روز مفید ساخته و بهره برداری شود.

 

سرگذشت شهید سید مصطفی بیزه موسوی

در تاریخ ۴ فروردین 1345 خداوند فرزندی به سید ابراهیم عطا کرد. او بخاطر محبتی که به پیامبر اسلام صلی‌الله‌ علیه ‌و آله داشت نامش را مصطفی گذاشت. مصطفی کودکی را در محله سرآسیاب دولاب گذاراند و در مدرسه سیف دوره ابتدایی را تمام کرد. او در خانواده دینی و ضد شاه رشد و نمو کرد. هنوز دوره راهنمایی را شروع نکرده بود که صدای انقلاب به صدا درآمد در حالیکه مصطفی در این فضا بدنبال راه بزرگترهای خانواده برآمده بود.

 

با شروع نهضت امام خمینی رحمه الله علیه در اواسط 1356 برادر سید مصطفی، در چاپ و پخش اطلاعیه های امام فعال بود و روزی متوجه شد این اطلاعیه ها در مکانی که جاسازی شده است، وجود ندارد و روزهای بعد متوجه شد آن اطلاعیه ها توسط سید مصطفی برداشته و توزیع شده است و بدین شکل او در سن 12 سالگی وارد مبارزات با رژیم پهلوی شد. سید مصطفی به برادر قول داده بود که فقط به امور تایپ و چاپ اعلامیه های امام بپردازد، اما او در هر فرصتی در راهپیمایی ها شرکت می کرد و برادر که درگیر فعالیت های مختلف بود، حریف این برادر به ظاهر کوچک نمی شد.

روزهای انقلاب با همین وضعیت گذشت و روز 21 و 22 بهمن 57 فرا رسید، سید مصطفی به تنهایی شاید بیش از بیست قبضه سلاح از پادگان های نیروی هوایی در خیابان پیروزی جمع آوری و تحویل برادر نمود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سید مصطفی نوجوانی 12ساله بود اما شور و شعور عقلانی نمی‌گذاشت آرام بگیرد. از برادر خواست او را به همراه خود به کمیته انقلاب اسلامی ببرد. با توجه به حضور گروه‌های مختلف سیاسی در اماکن فرهنگی و اجتماعی، به سید مصطفی پیشنهاد شد به شعبه‌ی پرورش فکری کودکان و نوجوانان در چهار صد دستگاه در خیابان پیروزی رفته و ضمن یادگیری یک رشته‌ی هنری، به مبارزه با فعالیت‌های گروه های کمونیستی که در کانون پرورش فکری کودکان به جذب نوجوانان و جوانان مشغول بودند، بپردازد.

سید مصطفی پس از یک حضور 9 ماهه در کانون، در رشته سفال‌گری چنان به مهارت و هنرمندی رسیده بود‌ که از طرف این سازمان نامزد حضور در جشنواره سفالگری در کشور چکسلواکی شد. اما خانواده با این سفر به علت کمی سن ایشان موافقت نکرد. سید مصطفی طی این مدت ضمن خلق اشکال مختلف ظروف و آثار مختلف، هنرمندی خود را به نمایش گذاشت. تعدادی از این ظروف مانند جاسیگاری برای برادر بزرگش مرحوم سید محمد و آرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برای خانواده به یادگار گذاشت.

وی پس از آن در سال 1358به همراه برادرش به سیستان و بلوچستان رفت و در روابط عمومی سپاه پاسداران ایرانشهر به فعالیت پرداخت. در سال 1359با آزادسازی استان کردستان و شهر مریوان و سپردن مسوولیت جهاد سازندگی این شهر به برادرش سیدمحمد توسط احمد متوسلیان، به مریوان عزیمت کرد.

با شروع جنگ تحمیلی و محاصره آبادان خود را به آبادان رساند و تا پایان حصر آبادان در ایستگاه 7 ماند. پس از شهادت شهید رجایی و شهید باهنر در قرارگاه مشترک عملیاتی نیروهای ویژه کمیته و سپاه به فعالیت در راستای مبارزه با تروریست های منافق پرداخت. اما در سال 1361 خود را به جبهه های جنگ رساند و در عملیات آزاد سازی خرمشهر شرکت کرد. پس از عملیات بیت المقدس در جبهه‌ها ماند. تا اینکه در عملیات والفجر مقدماتی و در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ در جبهه شیب رشید به شهادت رسید و پس از ۹ سال پیکر مطهرش به میهن بازگشت. و در این بازگشت پدر را هم با خود برد تا کمی درد تنهایش را تسکین دهد.

 

با تبریک و تسلیت سالروز شهادت این شهید والا مقام، دل نوشته حاج آقای حسینی برادر بزرگتر شهید عزیز، در زیر می آید:

 

« آن پسر چشم آبی»

 

«صبح 17 بهمن 1361ماموریت داشتم به چند منطقه‌ی عملیاتی بروم و آخرین وضعیت محورهای آفندی را از نزدیک مشاهده و برای فرماندهان گزارش کنم.

یکی از آن مناطق محور عملیاتی پاسگاه شیب رشید بود که تیپ امام حسن مجتبی علیه السلام که برادرم هم در یکی از گردان های این تیپ آر. پی. چی زن بود، حضور داشت.

 

تمام گزارش‌ها نا امید کننده بود، زمانی که به محور این تیپ رسیدم چند نفر از بچه‌های کمیته انقلاب اسلامی را که در این تیپ حضور داشتند را دیدم از آن‌ها در مورد عملیات شب قبل سوال کردم همه با چشمان گریان و بغض در گلو اخبار شهادت و مجروح شدن بچه‌ها را می‌دانند و آمادگی دشمن بعثی برای مقابله با نیروهای ایرانی.

در این هنگام یکی از بچه‌هایی که در حصر آبادان با هم بودیم گفت:

 راستی آن پسر مو طلایی چشم آبی بچه محل تان بود یا فامیل؟

به یک باره قلبم دو نیم شد و بدون اینکه بگویم او برادرم است، گفتم خب چی شد؟

گفت او و دوستش محی الدین هم شهید شدند و جنازه‌شان هم برنگشت.

هم‌رزم همراه من که می‌دانست آن پسر چشم آبی برادر من است تا آمد به او چیزی بگوید، گفتم بریم و برادر من هم مثل هزاران برادر دیگر.

نه سال طول کشید، جنازه برادر بیاید...

اما چهل سال است که اشک‌ها برای این برادر و دیگر برادران شهید، همچنان جاری است...»‌

 

 

هیئت رییسه و اجرایی بنیاد فرهنگی دکتر مجتهدی با تبریک و تسلیت شهادت این شهید گرانقدر، با افتخار تمام، حسن اعتماد، حاج آقای حسینی و مؤسسه خیریه ماه تابان بنی هاشم را قدردان بوده و امیدوار است با تلاش شبانه روزی نماینده مقیم بنیاد در چابهار، آقای مهندس حامد کشیر، نماینده مشترک بنیاد و مجمع یاوران فرهنگ و اندیشه مکران، و نظارت مستمر، تامین و پشتیبانی مدیریت اجرایی بنیاد و همیاری همه مسئولان محلی شهرستان، ضمن بجای گذاری رکورد جدید در ساخت مدرسه ۴ کلاسه شهید بیزه موسوی، نام نیک شهید را بر پیشانی مدرسه جاودان نموده تا با تربیت دانش آموزان خادم به مملکت و مردم محروم در این دبیرستان، به عنوان صالحات و باقیات، افتخاری بر افتخارات گسترده و مستمر شهید عزیز بیافزاید.

 

انشاءالله راهش پر رهرو و نام نیکش ماندگار باد
 
....................................................... 
 
 
........................................................... 
 .................................................................
  
.............................................................
 
.........................................................................

   نظرات